دندون :D

ساخت وبلاگ
Image result for ‫دخی شیطون‬‎

 

+  بالاخره رفتم برا دندونام خب بزارید از همون اول شروع کنم ...

 

اولش که وارد شدم و روی صندلی مخصوص دراز کشیدم ... در حالی که اونور تر از من یه مرده ای بود

 

که برای کشیدن دندونش فک کنم اومده بود ...  دکتر هم در حال کشیدن بود ...

 

اینقد آخ و اوخ کرد و بالا پایین پرید که من همونجا با دیدن اون وضع میخواستم در برم

 

به اندازه کافی ترس داشتم با دیدن اون ترسم بیشتر شده بود

 

بعد که دیگه کار اونو انجام داد اومد سراغ من ... یه نگاهی به دندونام انداخت و آمپلشو در اورد

 

ینی تا ته حلقم فرو کردا ... در اون لحظه بود که اندکی به غلط کردن افتادم

 

مخصوصا اینکه من از اون لحظه ای که دهنم بی حس میشه و احساس میکنم نمیتونم تکونش بدم متنفرم!

 

بعد هیچی دیگه ... تا بیحسی دندون من عمل کنه پاشد رفت چند تا بیمارو ویزیت کرد و بعدشم مشغول

 

انگور خوردن شد تازه به منشیشم هی سفارش میکرد این انگورا خوشمزس بیا بخور

 

و من در اون لحظه فقط توی دلم بهش فحش میدادم که پاااشو بیا دیگههه الان این بی حسی دندون من

 

تموم شه من چه غلطی کنم خلاصه بعد مدتی بالاخره اومد بالا سرم و تازه اونجا بود که شرو کرد

 

به سوال پرسیدن :

 

_ چی میخونی؟

 

من: ها؟

 

_ ینی چه مقطعی هستی چی میخونی کلا؟

 

من: آهااا دبیرستانم .. امسال میرم سوم

 

_ پس هنو دو سال دیگه مونده ولی خب از الان باید برنامه بریزی برا خودت برا مرور درسای دومت ..

الان امسالو چ کردی ؟ (فک کنم اونم به داغون بودم وضعم پی برد)

 

*خب من این تابستونو که کلا به فنا دادم فقط چند تا کلاس واسه آمادگی برای سال سوم رفتم که اونام

کلا به هیچ بند بودن ولی خب دیدم زشته اینجوری بگم دیگههه برا همین گفتم :

 

اررره من واسه سال سوم خوندم و کلاس رفتم و از این حرفا

 

_ینی درسای دومتو مرور نکردی؟

 

من: نه

 

_ خب کار اشتباهی کردی ... الان که رفتی خونه برا خودت برنامه ریزی کن  توی همین مدتی که مونده

بشینی کل درسای دومتو ی بار دیگه بخونی

 

من: کل درسا؟

 

_ اره دیگه درسایی که توی کنکور میاد مث زیست و شیمی و ریاضی و عربی و ...

 

بعدش بالاخره کارشو شرو کرد ... حالا فرض کنید سمت راستمو بی حسی زده بود میخواست سمت چپو

پر کنه!اینقد که اون وسطش اینور اونور رفت.نزدیک بود بپوکونتم

 

بعد از مدتی برا دندون بالایی دوباره آمپول زد و باز یه مدت صبر کرد که بی حسیش عمل کنه ..

و ادامه گفت و گو ...

 

_کدوم مدرسه ای ؟

 

من: فرزانگان

 

_ مث خواهرت زرنگی؟

 

من: خواهرم؟حانیه؟ آها اررره

 

* فک کنم دکی هم به میزان اعتماد به سقف من پی برد که شرو کرد به خندیدن

 

_ چه رشته ای میخوای بخونی؟

 

من:ملوم نیس دیگه یا پزشکی یا دندون یا ... ملوم نیس هنو

 

_ برا دندون که بخوای رتبه زیر 500 میخواد. مشهد بخوای زیر 200 تهرانم زیر 100ینی کلا باید بخونی

دیگه هیچ حد و مرزی براش وجود نداره . هرچقدم دور کنی و بخونی بازم کمه

 

ینی مامان و بابای من کم بودن این جناب دکی هم به جمع نصیحت کنندگان اضافه شد

 

 حالا فرض کنید در حین اینکه داشت دندونامو درست میکرد و در حالی که دهن من 360 درجه باز بود

 

برداشته میگه : الان که رفتی خونه میشینی برا خودت برنامه ریزی میکنی که درسای دومتو چی ؟؟؟

 

بعد انتظار داشت من با اون حالت بهش بگم مرور میکنم

 

خلاصه ماجرا اینکه از اول تا اخرش داشت بهم میگف بخون بخون بخون

 

فک کنم هفته دیگه برم میگه چیارو خوندی؟

 

بیچاره دل خوشی داشت ... توقع داشت من توی کمتر از 3 هفته بشینم اون همه درسو بخونم

 

ولی خدایی زیادم درد نداشت فقط جای آمپولاش درد داره که اونم مامانم میگه چون تو خیلی نازنازی و

 

لوسی اینجوری میگی

 

هین دیگه ... فعلا بدرود تا بعد

 

خاطرات یه دخی شاد :D...
ما را در سایت خاطرات یه دخی شاد :D دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delneveshteea بازدید : 258 تاريخ : دوشنبه 22 شهريور 1395 ساعت: 5:24